www.iiiWe.com » زندگی بسیار کوتاه است

 صفحه شخصی مرضیه پورمجیدی   
 
نام و نام خانوادگی: مرضیه پورمجیدی
استان: آذربایجان غربی - شهرستان: ارومیه
رشته: کارشناسی ارشد معماری
شغل:  نمایندگی فروش نرم افزار سازه 90 -سازه نگار آذربایجانغربی
شماره نظام مهندسی:  141001515
تاریخ عضویت:  1388/12/21
 روزنوشت ها    
 

 زندگی بسیار کوتاه است بخش عمومی

6

چه چیزهایی ...... در ازای چه چیزی



پسر کوچکی، روزی هنگام راه رفتن در خیابان، اسکناسی 100 تومنی پیدا کرد


او از پیدا کردن این پول ، آن هم بدون هیچ زحمتی، خیلی ذوق زده شد


1.jpg







این تجربه باعث شد که او بقیه روزها هم با چشمان باز سرش
>


را به سمت پایین بگیرد و در جستجوی سکه های بیشتر باشد


در مدت زندگیش او 296 سکه ی 100 تومنی


48 سکه ی 50 تومنی ،19 تا اسکناس 500 تومنی 16 تا


اسکناس 1000 تومنی و 2 تا اسکناس 2000 تومنی


و یک اسکناس مچاله شده ی 5000 تومنی پیدا کرد


یعنی در مجموع 66 هزار و 500 تومن


2.jpg



و در برابر به دست آوردن این مبلغ


3.jpg




او زیبایی دل انگیز طلوع خورشید


4.jpg



درخشش 31369 رنگین کمان و


منظره درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد


5.jpg



او هیچ گاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز آسمان ها در حالی که


از شکلی به شکلی دیگر درمی آمدند، ندید


6.jpg



پرندگان در حال پرواز، در خشش خورشید


88.jpg



و لبخند هزاران رهگذر، هرگز جزئی از خاطرات او نشد.










=========================





من اگر عمر دوباره داشتم همه چیز را آسانتر مى گرفتم


فقط شمارى اندک از رویدادهاى جهان را جدى مى گرفتم.


به مسافرت بیشتر مى رفتم.


از کوههاى بیشترى بالا مى رفتم و در رودخانه هاى بیشترى شنا مى کردم.


بستنى بیشتر مى خوردم و اسفناج و سبزیجات

کمتر.


8.jpg


مشکلات واقعى بیشترى مى داشتم و مشکلات واهى و خیالی کمترى.



من همیشه
از اون دسته آدم هایی
بوده ام که


بسیار مُحتاطانه و خیلى عاقلانه زندگى کرده ام،


ساعت به ساعت، روز به روز.

همه
چیز مر
تب
و سر جای خودش


من هرگز جایى بدون یه
در جه ی تب
، یک شیشه شربت
گلو درد ،


یک پالتوى بارونى و یک چتر نمى رم.



chatr,city,steps,umbrella,winter,snow-ee501cd6955ec2084ffbc33ec227c76a_h.jpg



اگه عمر دوباره داشتم، سبک تر سفر مى کردم.



اگه عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مى رفتم



و وقتِ خزان دیرتر به این لذت خاتمه مى دادم.


از مدرسه بیشتر جیم مى شدم.

99.jpg



گلوله هاى کاغذى بیشترى به معلم هایم پرتاب مى کردم.


سگ هاى بیشترى به خانه مى آوردم.


دیرتر به رختخواب مى رفتم و مى خوابیدم.


سوار چرخ و فلک بیشتر مى شدم.


به سیرک و سینما هم
بیشتر مى رفتم.

و

9.jpg





در روزگارى که تقریباً همه

وقت و عمرشون رو وقفِ بررسى وخامت اوضاع مى کنند،



من
به ستایش سهل و آسان تر گرفتن اوضاع مى پرداختم.



my,fav,book,bright,locket,necklace,white-f7a857ee15d4b39470deb044c1c8499b_h.jpg



زیرا من با ویل دورانت موافقم که مى

گوید:


شادى از خرد عاقل تر است

یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 09:05  
 نظرات    
 
بهاره میرزاده 12:49 سه شنبه 17 اسفند 1389
5
 بهاره میرزاده
عالی بود.و معلومه این مطلب و یه معمار نوشته چون موافقه سر به هوایی هستید.........