■ بخون و بخند... بخش عمومی

آقای هالو به رفیقش می گه من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ آقای هالو می گه : آره ، تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما !

به آقای هالو میگن اگه سردت باشه جه کار می کنی؟ میگه نزدیک بخاری می نشینم. میگن اگه خیلی سردت باشه چه کار می کنی؟ میگه به بخاری می چسبم. میگن اگه خیلی خیلی سردت باشه چکار می کنی؟ میگه معلومه دیگه! بخاری رو روشن می کنم!

به آقای هالو می گن: فهمیدی زلزله اومد؟ می گه: نه! من روم اون ور بود!

آقای هالو در خونش رو رنگ می کنه، بجه هاش گم می شن!

زن: عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من ازدواج کنی، چی گفتی؟
شوهر: آره، خوب یادمه،
گفتم: می خواهم یک نفر را در زندگی خوشبخت کنم.
زن: خوب، پس چی شد؟
شوهر: خوب، خوشبخت کردم دیگه.
زن: کیو
خوشبخت کردی؟
شوهر: همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه!

به آقای هالو می گن: سگتون بچه ی ما را گاز گرفته. می گه: اولا سگ ما گاز نمی گیره. دوما سگ ما همیشه بسته است. سوما ما سگ نداریم!

آقای هالو با دوستش با لگد می زدن تو شکم همدیگه. یکی از اونجا رد می شده می گه شما دو تا دردتون نمی گیره ؟ آقای هالو می گه نه پوتین پامونه!

آقای هالو با دوستش شطرنج بازی می کنه، شاه دق می کنه!

آقای هالو رو برق می گیره، می میره، فامیلاش سر قبرش با فازمتر فاتحه می دن!

آقای هالو میره امتحان رانندگی، افسر بهش می گه حرکت کن. یارو می زنه دنده عقب! افسر می پرسه چرا دنده عقب می ری؟ می گه می خوام خیز بگیرم!

پیرزنه تو اوتوبوس هی می گفته نی نای نا نای نی نای نای، همه هم دست میزدن براش. بعد یهو دست می کنه تو کیفش دندوناشو در میاره میگه نیاوران نیگه دار!

غضنفر می میره. شب اول قبر 62 تا فرشته میان سراغش. دو تاشون سؤال می کردن 60 تاشون حالیش می کردن!